تعبير پيرنگ به جاي «plot» كه اولين بار «ارسطو» به كار برد، نخستين بار توسط «محمدرضا شفيعي كدكني» پيشنهاد شد و به وسيله «جمال مير صادقي» به كار گرفته شد. پيرنگ در واقع همان بيرنگ است. بيرنگ طرحي است كه نقاشان به روي كاغذ مي كشند و بعد آن را كامل مي كنند، يا طرح ساختماني كه معماران مي ريزند و از روي آن ساختمان را بنا مي كنند. خلاصه فشرده اما كامل و گويايي كه شامل خط سير ماجراهاست و ما پس از ديدن يك فيلم يا نمايش يا مطالعه يك داستان براي ديگران بيان مي كنيم همان قصه داستان يا پيرنگ است كه حاصل ديده ها شنيده ها، تجربه ها و يا تخيل آزاد افرادي است كه ممكن است لزوما داستان نويس هم نباشند. وقتي بذر اوليه اي كه استعداد تبديل شدن به يك داستان را دارد، در مزرعه ذهن شخص كاشته شد نبايد بلافاصله به كار نوشتن پرداخت. بلكه بايد به وسيله چشمه هاي جاري خيال و عاطفه و تجربه هاي انساني آن را آبياري كرد و با يك توجه و مراقبت پيوسته آن را پرورش داد تا به صورت كاملتر و بهتري در بيايد. حاصل اين فعاليت شديد تخيلي، عاطفي و رواني در كاملترين و بهترين صورت خود، شكل گيري يك قصه يا پيرنگ داستان در ذهن نويسنده است. در اين مرحله بايد اين طرح را يادداشت كرده و در شرايط و فرصت مناسب از آن داستاني خلق كرد. به گفته استاد ارشد اين دانشكده كه مدير گروه اين رشته ي نوظهور هم هستند يعني آقا ي شهروز براري صيقلاني كه در تدريس جلسات ثامن فرمودند ؛ «پيرنگ به منزله خطي است كه به توجه خواننØ ده سمت مي دهد. و در داستانسرايي، اين شايد مهمترين نكته باشد. زيرا با سمت دادن به همي ن توجه است كه نويسنده خواننده را صفحه به صفحه با خود مي كشاند و حالت مورد نظر را در او ايجاد مي كند.» بنا بر اين هر چه پيرنگ فني تر و دقيقتر باشد به همان نسبت مي توان اميدوار بود كه داستان مربوط به آن پر كشش تر و مؤثرتر خواهد بود. مثال ساده و در عين حال گويايي از «فورستر» در زمينه قصه داستان يا همان پيرنگ هست كه توسط بسياري از كساني كه وارد اين موضوع شده اند، بارها تكرار شده و مورد استناد قرار گرفته است كه نويسنده خواننده را صفحه به صفحه با خود مي كشاند و حالت مورد نظر را در او ايجاد مي كند.» بنا بر اين هر چه پيرنگ فني تر و دقيقتر باشد به همان نسبت مي توان اميدوار بود كه داستان مربوط به آن پر كشش تر و مؤثرتر خواهد بود. مثال ساده و در عين حال گويايي از «شهروز براري صيقلاني» در زمينه قصه داستان يا همان پيرنگ هست كه توسط بسياري از كساني كه وارد اين موضوع شده اند، بارها تكرار شده و مورد استناد قرار گرفته است. اومعتقد بود: «شاه مرد و پس از چندي، ملكه نيز در گذشت» يك قصه است. زيرا روايتي از رويدادهاست كه به ترتيب زماني وقوعشان آرايش يافته اند. اما «شاه مرد و پس از چندي، ملكه از فرط اندوه در گذشت» پيرنگ است. در اين جا نيز توالي حفظ شده ،ليكن حس بر آن سايه افكنده است. همين مرگ ملكه را در نظر بگيريد: اگر قصه باشد، مي گوييم:«خوب ،بعدش چه؟» اگر پيرنگ باشد، مي پرسيم: «چرا؟» درس دو واحد_پيش نياز، _ورودي جديد _مهرماه1395_ استاد مربوطه عزيز الله نبي زاده چگونه تخيلي بنويسبم ♠♣♦♦ به نام خالق هستي... جلسات كانون پويندگان دانش در مجتمع فرهنگي هنري خاتم الانبيا. مدرس »» ._#شهروز براري صيقلاني _. نويسنده و مدرس رسمي دانشكده پرديس امام علي ع تربيت معلم واحد مركزي و هنركده سروش و ثامن الائمه ♥♥♥___________دا__ستا_ن___تخيلي___________ چگونه يك داستان تخيلي بنويسيم. __________________گام__اول_________________ ♦گام اول: تا ميتوانيد داستانهاي تخيلي بخوانيد. اگر قصد نوشتنِ يك داستان خيالي حماسي را داريد، خواندن داستانهايي از اين ژانر، ايدهي خوبي است. حاصلِ تلاش براي نوشتن در ژانري كه هرگز كتابي دربارهاش نخواندهايد، يك اثر پيشپاافتاده خواهد شد و بدونشك، خوانندگانِ مشتاق اين ژانر متوجه فقدان توانايي شما خواهند شد. برخي از نويسندگان مشهورِ ژانر تخيلي عبارتند از: سي. اِس. لوئيس، تي. اِيچ. وايت، فريتس لايبِر، جِي.آر.آر. تالكين، سوزانا كلارك و كِلي لينك.از كتابدارِ كتابخانه يا كتابفروشي محلتان بخواهيد تا تعدادي رمان تخيلي معروف كلاسيك را براي مبتديانِ اين ژانر به شما معرفي كند. ♦♦____________________گام__دوم______________ گام دوم: تصميم بگيريد داستان شما شامل چه عناصر جادويي خواهد بود تمام داستانهاي تخيلي شامل عناصر جادويي نميشوند، اما آن داستانهايي كه اين عناصر را در خود دارند، با نظم به قلمروي جادو پا ميگذارند. جادو به نوعي منطق و روش نياز دارد و بايد براي خوانندگان روشن و غيرمبهم باشد. براي عناصر جادويي به طور كامل برنامهريزي كنيد. به اين بيانديشيد كه آيا اين عناصر به توضيح يا تفسير نياز دارند تا براي خوانندگان منطقي برسند و اينكه اين عناصر در دنياي شما چه «قوانين» يا محدوديتهايي دارند.اگر داستان شما در يك جامعهي تاريخي اتفاق ميافتد (يا در يك جامعهي خيالي بر اساس برخي فرهنگهاي تاريخي واقعي)، حتما دربارهي آن جامعه يا فرهنگ تحقيق كنيد تا نوشتههايتان از صحت و صداقت برخوردار باشد. ♦♦♦_________________گام__سوم____________ گام سوم: خوانندگان خود را در اوايل داستان تور كنيد جلب توجه خواننده از آغاز، براي هر داستاني مهم است، بهويژه اگر داستان تخيلي باشد. خوانندگان علاقهمند به اين ژانر تمايل دارند وقتي كه براي خواندن ميگذارند، ارزشش را داشته باشد، درنتيجه ناكامي در جلب توجه خوانندگان در آغاز داستان ممكن است سبب از دست رفتن علاقهي آنها شود. لازم نيست جذابيتهاي داستان را مثل بمب در ابتداي داستان منفجر كنيد. باوجوداين، حداقل بايد به نكات هيجانانگيز و جالبي كه در راه است، اشاره كنيد.لازم است به نكات هيجانانگيز و جالبي كه در ابتداي داستان وعدهشان را داديد، عمل كنيد، پس زير قولتان نزنيد. ♦♦♦♦___________گام___چهارم_________________ گام چهارم: پيش از پديدار شدن حوادث داستان، شخصيتهاي اصلي خود را معرفي كنيد بسياري از نويسندگان ژانر تخيلي، داستانشان را صحنههاي نبرد شروع ميكنند. بااينكه اين رويكرد ميتواند هيجانانگيز باشد و برخي از خصوصيات خاصِ شخصيتهاي اصلي را فاش كند، واقعيت اين است كه خوانندگان متوجه نميشوند آن شخصيتها كه هستند يا چرا مرگ آنها (يا پيروزيشان) معنادار است. وجود صحنهي نبرد در آغاز داستان بد نيست، اما بدانيد كه ممكن است براي خوانندگان جالب نباشد.اگر تصميم گرفتهايد داستان را با يك صحنهي دراماتيك شروع كنيد، يك يا دو پاراگراف بعد از آن صحنه فاصله بگيريد تا شخصيتها در ذهن خواننده بنشينند.هنگام معرفي شخصيتها، نام آنها را به كار ببريد. سعي نكنيد با به كار بردن «ضماير» مرموزانه عمل كنيد، چون ممكن است خواننده علاقهاش را از دست بدهد ••♥♥♥♥♥______________________گام___پنجم_________ گام پنجم: از ميل شديد به نوشتن همهي جزئيات و توضيحات اجتناب كنيد جزئيات روش خوبي براي تقويت و پيشبرد داستان هستند. با اين حال، توضيحات بيش از حد ميتواند با تغيير مسيرها و اطلاعات حاشيهاي، روند داستان را با مشكل مواجه كند. اجازه بدهيد خيالاتي كه در سر داريد با انتخاب مهمترين و بهجاترين جزئيات براي هر صفحه، جان بگيرند. بهجاي اينكه جزئيات را با صراحت تشريح كنيد، به دنبال راههايي باشيد تا به صورت نامحسوس از طريق شرح وضعيت، تفكر و ديالوگ، جزئيات را به داستان اضافه كنيد تا از تفصيلهاي بيمورد داستان بكاهيد و جريان ،داستان را دنبال كنيد... سماجت فراموش نشود. پيوستگي، پيرنگ، ترتيب سير صعودي ،نزولي عنصر روايي، پيش آگاهي ، كنش، واكنش، نقطه اوج ، مقدمه ، پايان بندي، شخصيت هاي ايستا پويا ،همراستا، فرعي، ضدقهرمان،،پويا، و....و.... فراموش نشه . ساعت مون تموم شد، تا پس فردا بدرود شهروز براري صيقلاني مدرس رسمي سازمان آموزش عالي كشور در مجتمع فرهنگي هنري خاتم الانبيا ،جلسات هفتگي عصر روزهاي فرد كانون پويندگان دانش، مديريت رسول ايرج خاني +98 9382827268 خ سعدي ، عمارت پويندگان دانش طبقه هفتم _________چگو_نه__ر_ما_ن__بنو_سيم_?_____________ ________ _______ ______ _____ ____ ___ __ _ - ؛ .♥♥♥♣♣♣♣♠♠♠♠♦♦♦♦•••• #نكاتي براي گام هاي نوشتن رمان؟ دانشكده پرديس امام علي ع تربيت معلم واحد مركزي _____________________#_1________________¶¶¶¶ گام اول: سرسخت باشيد دانش گنج است و تمرين كليد آن است. تمرين كنيد تا استاد شويد. دائم بنويسيد، فرقي نميكند داستان باشد يا فقط يك فكر يا يك مشاهده. هر چقدر بيشتر بنويسيد، نتيجهي بهتري خواهيد گرفت. لزومي ندارد نوشتههاي شما بيعيبونقص باشد. لزومي ندارد آنگونه از آب دربيايد كه از اول ميخواستيد. چيزي كه اهميت دارد تمرين مداوم است. براي بررسي سبك و سياق نوشتن، زمان كافي خواهيد داشت. ________________#___2____________________¶¶¶¶ گام دوم: دائم دربارهي داستان، انگيزهها و شخصيتها از خودتان سوال بپرسيد هر چيز و هر كس در رمان شما بايد دليلي براي بودن داشته باشد. اگر ميگوييد برگ درختان سبز است، فصل بهار يا تابستان را به خواننده القا ميكنيد. اگر ميگوييد فلان شخصيت سه روز ريش صورتش را اصلاح نكرده است، برداشت خواننده اين است كه شايد اجباري در كار است (يا شايد او بازيگر است). هر شخصيتي در داستان براي آنچه انجام ميدهد، انگيزه دارد، بنابراين هنگام نوشتن از «آنها» سوال بپرسيد: «چرا ميخواي سوار اون هواپيما بشي و اون (مرد) رو تو مراكش تنها بذاري؟» ___________________#__3_________________¶¶¶_ گام سوم: در مواقعي، از كار فاصله بگيريد تا دورنمايي از داستان به دست آوريد نوشتن با فاصله گرفتنهاي موقت بهتر ميشود. هنگام بازگشت، اغلب بهتر ميتوانيد اشكال كارتان را تشخيص دهيد، در حالي كه اين تشخيص هنگام نوشتن، كار دشوارتري است. پس از اتمام يك فصل، يك هفته آن را كنار بگذاريد و با يك نگاه تازه، دوباره به آن بازگرديد. چگونه كتاب بنويسيم - انجماد نويسندگي اگر دچار «انجماد نوشتن» شدهايد (حالتي كه در آن قادر نيستيد به چيزي كه ميخواهيد بنويسيد يا چگونگي ادامهي آن، فكر كنيد)، چند روز يا بيشتر دست از نوشتن برداريد و براي آرام كردن افكارتان به موسيقيهاي ملايم و آرامبخش گوش دهيد. ___________________#__4______________________________________________________________________¶¶¶¶ گام چهارم: از نظرات ديگران استفاده كنيد اجازه دهيد ديگران دستنوشت كتاب شما را بخوانند. با اين كار ميتوانيد نظرات باارزشي را از آنها دريافت كنيد و حتي شايد اين كار در ادامهي نوشتن هم به شما كمك كند. _____________________#___5_______________¶¶¶¶ گام پنجم: نوشتههاي بد را دور بيندازيد تعجبي ندارد كه نوشتههاي بسياري، خوب از كار در نيايند. از حذف شخصيتها، طرح داستان و هر چيز ديگري از كتاب كه مؤثر واقع نميشود، نترسيد. همچنين، از افزودن عناصر و شخصيتهاي جديد كه رخنهها را پر ميكنند و به نوشتهي شما معنا ميبخشند، نترسيد. در مورد موضوعات غيرداستاني، هرگز از يافتن حقايق بيشتر براي پشتيباني از گفتههايتان نترسيد! چگونه كتاب بنويسيم - كاغذ مچاله _________#__6__________________________¶¶¶¶ گام ششم: يادتان باشد بسياري از نويسندگان پيش از يافتن ايدههاي ناب، پيشنويسهاي زيادي را روانهي سطل آشغال كردهاند ورونيكا راث، نويسندهي رمان سهگانهي «سنتشكن» را در نظر بگيريد. او در وبلاگ خودش ميگويد وقتي در كالج درس ميخواند حداقل ۴۸ بار براي يافتن ايدهي اين كتاب تلاش كرد. ____________________________#_7_________¶¶¶¶ گام هفتم: از دانستههايتان بنويسيد اگر به اين گفتهي قديمي عمل كنيد، يا نتيجه ميگيريد يا نتيجه نميگيريد. خوب است كه پيش از نوشتن نياز نداشته باشيد يك دنيا تحقيق كنيد، اما اندكي تحقيق ضرر ندارد. به علاوه، تمرين خوبي است. نوشتن دربارهي موضوعات جديد ميتواند افق ديد شما به روي ايدههاي جديد را باز كند _______#_8_______________________________¶¶¶¶§ گام هشتم: سماجت به خرج دهيد سعي كنيد هميشه ايدههاي تازه از ذهنتان تراوش كند تا بهانهاي براي ننوشتن نداشته باشيد. لازم نيست همه چيز داستان سر جاي خودش باشد، همين كه خواننده را راضي كند، كافي است. اگر از نوشتن خسته شديد، به خودتان زمان بدهيد تا با دنياي بيرون تماس برقرار كنيد، درست جايي كه زادگاه ايدههاي جديد است، يا نويسندگي آزاد (نوشتن بدون توجه به املا، دستور زبان، ويرايش يا موضوع) را تجربه كنيد و فقط و فقط بنويسيد، حتي اگر به نظرتان بد بيايد. /__________________________________________________________________________________________ ♥♥♥♥♦♦♦♦♣♣♣♣♠♠♠♪ ♠طنزنويسي طنزنويسي يك تخصص كمتر شناخته شده است ، كه تاكنون متون جامع و برجسته اي براي آموزش يادگيري طنز نويسي در دسترس مشتاقان قرار نگرفته . طنزنويسي زيرمجموعه هاي متنوع و شاخه هاي گوناگوني را دربر ميگيرد. يك نوع از آن كه كاربرد اجرايي بروي صحنه ي استند آپ كمدي ندارد و صرفا نوشتاري مكتوب در سبك داستان نويسي خلاق و يا هم رديف داستان كوتاه در ژانر طنز قرار ميگيرد را برايتان شرحي كلي و اجمالي ميدهم . نكته * بنده شهروز براري صيقلاني اين مطالب را في البداعه و ويرايش نشده در اين پست قرار ميدهم ، و اگر به هيچوجه ظاهري شيك و مجلسي و مخاطب پسند ندارد از شما عذر ميخواهم . اين مطلب را تنها به صرف تجارب زيستي و آموخته هاي خودم طي سابقه ي كاري خود بدست آورده و در خدمت علاقه مندان قرار ميدهم. ضمنن مخاطب من رده ي سني نونهال و نوجوانان است زيرا در سطح مبتدي طبقه بندي خواهد شد . شما ميتوانيد براي خلق يك اثر مناسب و طنز آميز بر پشتوانه ي خلاقيت خود متكي باشيد . و از سوژه اي مناسب استفاده كنيد و قدم به قدم به آن سوژه بال و پر دهيد ، و شاخ و برگ زياد كنيد ، و بطور مثال في البداعه و بي پيش زمينه ي ذهني اكنون در اطرافم يك سوژه برايتان مثال خواهم زد و بطور عملي گام به گام با آن به پيش ميرويم تا برايتان روش شاخه و برگ دادن قابل فهم و لمس باشد. خب اكنون براي انتخاب سوژه ي مناسب و في البداعه به شرايطم مينگرم ، خب من شهروز براري صيقلاني 32 ساله مدرس ارشد سازمان آموزش عالي كشور ، مشغول واژه چيني براي آموزش طنز نويسي هستم و از طرفي هم احساس درد دندان شديدي را تجربه ميكنم ، زيرا هم اكنون از خيابان 32 گلسار و دندانپزشكي آمدم ، و نكنه ي پر رنگ در درون دندان پزشكي ، سوالاتي بود كه پزشك پير از من ميپرسيد ، من در پاسخ سوالش گفتم كه استاد دانشگاه تربيت معلم پرديس امام علي ع رشت هستم ، و چندين جلد كتابم را درون قفسه ي كتابخانه اش ديدم ، ولي او اصرار داشت و مجدد پرسيد ،؛ آقاجان. ميدونم نويسنده اي ، اما شغلت چيه؟ البته او سالهاست كه مرا ميشناسد و آن لحظه فراخور شوخ طبعي هميشگي اش و براي مزاح اينچنين ميپرسيد و او به شوخه حرفي زد كه من احتمال دهم بتوانيم سر نخ را از همان حرف ش بگيريم و يك سوژه ي مناسب براي طنز نويسي بيابيم دكتر گفت ؛ آقاي براري شما طي يكسال اخير بابت ايمپلنت ها و جراحي ها و عصب كشي هاي سي و دو ميليون تومان دادي به بنده ، اين پول از چه در آمدي بدست اورده اي؟ ، يعني بنحوي اتقدر خلاقيت داشته اي كه بواسطه ي سي و دو حرف الفبا واژه نوشته و واژگان را به خط كشيده اي آنگاه بعنوان رمان به مردم فروخته اي و در سي و دو سالگي ، طي چند وقته اخير 32م ميليون از در آمدش را براي ترميم و تعمير و ايوپلنت و پلاك ، عصب كشي و جراحي 32دندانت پرداخته اي .... خب پس مكثي كنيم... و بي آنكه پيگير حرفهاي درون دندانپزشكي شويم به تكرار عدد 32 در مطلب توجه كنيم ، و خب شايد منه نوعي فراخور حال پريشاني كه در اين لحظه تمام وجودم را فراگرفته ، سوژه اي را في البداعه يافته ام ، كوچه ي 32 ، راس ساعت سه و سي و دو دقيقه ، در سي و دو سالگي ، سي و دو ميليون تومن هزينه و در آمد ، بابت سي و دو دندان ، بواسطه ي واژه فروشي ، و مواد اوليه ام كه 32 حرف از حروف الفبا بوده . و ثبت و چاپ و نشر و توزيع ،32 كتاب و اثر رمان يا داستان كوتاه و.... و.... خب حال چگونه سوژه اي بي سر و ته را به طنز و طنز نويسي ارتباط دهيم؟ پس بروي كاغذي يادداشت و تك تك موارد مربوط به 32 را تيتر وار يادداشت كنيم . سپس بايد درون مايه اي كه طنز اميز باشد را خلق كنيم ، بطور مثال ميتوان از كشمكش هاي دروني يك فرد و مواجهه ي روزمرگي هايش با مسايلي كه بنحوي 32 در آن ها نقش دارد استفاده كنيم و مثلا اينگونه بنويسيم ؛ درجه حرارت طنز؛ ملايم ، لايت
چهارشنبه ۲۸ اسفند ۹۸ | ۰۴:۴۷ ۶۸ بازديد
تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد